پارک لویزان
سلام هستی من یه روز صبح که هوا خیلی خوب و بهاری بود با مامانی اینا تصمیم گرفتیم نهار ببریم پارک و آش بخوریم البته به مامانی و بابایی (مهران) هم گفتیم ولی متاسفانه نتونستند بیان جاشون خیلی خالی بود نهار لوبیا پلو خوردیم و بعدش هم آش ، اونم آشی که مامانی پخته بود ولی بابا مهران دوباره روی منقل حسابی گذاشت و بادش زد تا ذغالی بشه و نزدیک یک ساعت تمام خودشو سرگرم کرده بود جات خیلی خالی بود بلال هم زدیم به بدن ایشالا دفعه بعد دفعه بعد با شما جیگر مامان ...